وقتی عاشق کسی هستی ُ
اون دلش باهات نیست
خودت ُ به آب وآتیش میزنی
تا شاید اونم بهت علاقه پیداکنه .
اما بالاخره یه روزخسته میشی
دلت میگیره ودلت میخاد
یه جوری ازین وضع دربیای .
لباساتو میپوشی وراهی خیابونا میشی آخه به يه سرى نتايج فقط در حال قدم زدن ميشه رسيد .
خيابونا بهتر ميدونن .
اما انگار شهرهم حال وهوای خوبی نداره
انگار دل آسمونم گرفتست !
هیچی حالتوخوب نمیکنه
فقط به عشق اون نیازداری
به بودنش
به داشتنش .
اماخوب میدونی کسی که دلش باهات نباشه و پای رفتن داشته باشه
حتی اگه پاهاشو قطع کنی بادستاش میره .
بغض راه نفستو میگیره
ومیخوای که خط بکشی رو هرچی که بوده و نبوده .
اما بغضتو قورت میدی و برمیگردی
خونه ، وخودتو توی اتاقت حبس میکنی و تا صبح میباری ...
اینقدر با خودت کلنجار میری
تا بالاخره این نداشتنش ُ تو خودت حلش کنی .
اما همیشه
توی عشق_های_یکطرفه یک نفر زنده به گورمیشه !!!
جوری که فقط جسمش زندگی میکنه و روحش !!!
روزی میرسد...
برچسب : نویسنده : yakamoz-pinar بازدید : 99